پری كوچك غمگينی را مي شناسم كه در اقيانوسی مسكن دارد
ديگرمرا به معجزه دعوت نمي كني
با من زرد حادثه صحبت نمي كني
ديريست پشت پنجره ماندم كه رد شوي
اما تومدتي ست اجابت نمي كني
قولي كه داده اي به من از ياد برده اي
گفتي زباغ پنجره حجرت نمي كني
بيمار عشق توست پرستوي روح من
از اين مريض خسته عيادت نمي كني
باشد برو ولي همه جا غرق عطر توست
گرچه تو هيچ خرج صداقت نمي كني
يكبار ازمسير نگاهم عبور كن
آنقدر دورگشته كه فرصت نميكني
گل هاي باغ خاطره درحال مردنند
به ياس هاي تشنه محبت نمي كني
رفتي بدون آنكه خداحافظي كني
ديگر به قاب پنجره دقت نمي كني
امروز سيب سرخ رفاقت دلش گرفت
اين سيب را براي چه قسمت نمي كني
يعني من از مقابل چشم تو رفته ام
اين كلبه را دوباره مرمت نمي كني
زيبا قرارمان همه جا هر زمان كه شد
گرچه تو هيچ وقت رعايت نمي كني
__________________
َ
دوستي فصل قشنگي است پر از لاله سرخ
دوستي تلفيق شعور من و توست
دوستي رنگ قشنگي است به رنگ خدا
دوستي حس عجيبي است ميان آفتاب و آب
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen