Montag, 11. Juli 2011

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت










شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم



گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی



یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود

و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه

ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت



ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت



شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری

به جان دلبرش افتاده بود-اما-



طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد





ازآن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند



شود مرهم

برای دلبرش آندم شفا یابد



چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده



و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او ناگه

به روی من



بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و به ره افتاد



و او می رفت و من در دست او بودم

و او هرلحظه سر را رو به بالاها



تشکر از خدا می کرد

پس از چندی



هوا چون کورۀ آتش، زمین می سوخت

و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت



به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست



به جانم هیچ تابی نیست

اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من



برای دلبرم هرگز دوایی نیست

و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما!



نمی فهمید حالش را چنان می رفت و

من در دست اوبودم



و حالامن تمام هست او بودم

دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟



نه حتی آب،نسیمی در بیابان کو ؟

و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت

که ناگه



روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد

دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه -



مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت

نشست و سینه را با سنگ خارایی

زهم بشکافت

زهم بشکافت

اما ! آه



صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد

زمین و آسمان را پشت و رو می کرد



و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را



به من می داد و بر لب های او فریاد

"بمان ای گل

که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی

بمان ای گل"

ومن ماندم



نشان عشق و شیدایی

و با این رنگ و زیبایی



و نام من شقایق شد

گل همیشه عاشق شد



پ.ی.م.ا.ن. ......پ

Keine Kommentare: