سلام به شكيبايي و صبر مي دانم كه زدنهاي عاشقانه روي زمين برفي در تنهايي غريبانه سكون مي آيد،
كاش مي شد اشك را تهديد كرد
فرصت لبخند را تمديد كرد
كاش مي شد در ميان لحظه ها
لحظه ي ديدار را نز ديك كرد...
امروز همدم من يك قلم و كاغذ است
در نبودنش تنها اينها حرف مرا مي فهمند
بزرگترين هديه اي
كه به من داد همين قدرت بود
a
Eingestellt von ranjbar um 10:53
Labels: فرصت لبخند را تمديد كرد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen