ناله به دل شد گره ، راهِ نیستان کجا ست ؟ , خانه قفس شد بمن ، طرفِ بیابان کجا ست ؟
راه نیستا ن
ناله به دل شد گره ، راهِ نیستان کجا ست ؟
خانه قفس شد بمن ، طرفِ بیابان کجا ست ؟
اشک به خونم کشید ، آه ببادم سپرد
عقل به بندم فگند ، رخنة زندان کجا ست؟
گفت پناهت دهد ، در رهة آن خاک شو
آنکه شدم در رهش خاک بگو آ ن کجا ست ؟
روز به محنت گذشت ، شام به غم شد سحر
ساقی گلچهره کو ، نعرة مستان کجا ست ؟
درتفِ این بادیه ، سوخت سراپا تنم
مزرعم آ تش گرفت ، نم نم بارا ن کجا ست ؟
موج نلرزد به آ ب ، غنچه نه خندد به با غ
برگ نه جنبد بشا خ ، با د بهارا ن کجا ست ؟
خوب و بد زندگی ، بر سر هم ریختند
تا کند ا ز هم جدا ، بازوی دهقا ن کجا ست ؟
برقِِ نگه خیره شد ، شوق ز دل رخت بست
خا نه پر ا ز دود شد ، مشعل رخشان کجا ست ؟
ناله شدم غم شدم ، من همه ما تم شدم
آ ن دل خرم چه شد ، آ ن لب خندا ن کجا ست ؟
ا بر سیه شد پدید ، با ز به چرخ سخن
اختر برج ا د ب ، مرد سخندا ن کجا ست ؟
هم نظر بوعلی ، هم قدم بوا لعلا
هم نفس رودکی ، هم دم سلمان کجا ست ؟
مرد نمیرد به مرگ ، مرگ ازو نامجو ست
نام چو جا وید شد ، مردنش آسا ن کجا ست ؟
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen