Donnerstag, 13. August 2009

دختر نقاش ترکی گفت نقشت چون کشم


دختر نقاش ترکی گفت نقشت چون کشم

گفتمش اندر دل شب آه می باید کشید

گفت گر تصویر خود را برکشم نزدیک آن

گفتمش پهلوی آه یک ماه می باید کشید

گفت بر رخسار خود تار نگاهت را چسان

گفتش در شعله مشتی کاه می باید کشید

زبان قاریزاده در میان مکتب هندی و عراقی در نوسان است. او از نظر مضمون سازی و این که می خواهد هر موضوعی را در هربیتی به یک مضمون شاعرانه بدل کند بیشتر به مکتب هندی نزدیک می شود. او در مکتب هند بیشتر به همان قلهء بلند مکتب هند، میرزا عبدالقادر بیدل نظر دارد و گاهی هم تلاش کرده است تا در اوزان بعضی از غزل های او، غزل سرایی کند. مثلاً در غزل بسترگل :

صبح است چو خورشید جهانتاب برون آ

بر خیز و ز راختکدهء خواب برون آ

مرغ سحر از بستر گل بانگ بر آرد

کز خواب خوش مخمل و سنجاب برون آ

دریاب که ساحل همه آغوش گشوده

ای گوهر یم دانه ز دریاب برون آ

از خود شود تا خانهء خورشید سفر من

یک ذره از این عالم اسباب برون آ

ایجاز پسند سخن زنده دلان باش

ای مرده دل از عالم اطناب برون

Keine Kommentare: