دختر نقاش ترکی گفت نقشت چون کشم
دختر نقاش ترکی گفت نقشت چون کشم
گفتمش اندر دل شب آه می باید کشید
گفت گر تصویر خود را برکشم نزدیک آن
گفتمش پهلوی آه یک ماه می باید کشید
گفت بر رخسار خود تار نگاهت را چسان
گفتش در شعله مشتی کاه می باید کشید
زبان قاریزاده در میان مکتب هندی و عراقی در نوسان است. او از نظر مضمون سازی و این که می خواهد هر موضوعی را در هربیتی به یک مضمون شاعرانه بدل کند بیشتر به مکتب هندی نزدیک می شود. او در مکتب هند بیشتر به همان قلهء بلند مکتب هند، میرزا عبدالقادر بیدل نظر دارد و گاهی هم تلاش کرده است تا در اوزان بعضی از غزل های او، غزل سرایی کند. مثلاً در غزل بسترگل :
صبح است چو خورشید جهانتاب برون آ
بر خیز و ز راختکدهء خواب برون آ
مرغ سحر از بستر گل بانگ بر آرد
کز خواب خوش مخمل و سنجاب برون آ
دریاب که ساحل همه آغوش گشوده
ای گوهر یم دانه ز دریاب برون آ
از خود شود تا خانهء خورشید سفر من
یک ذره از این عالم اسباب برون آ
ایجاز پسند سخن زنده دلان باش
ای مرده دل از عالم اطناب برون
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen