در گیرد آن دلی که به دلدادگان نسوخت
داغ عشق
در گیرد آن دلی که به دلدادگان نسوخت
آتش به سینه یی که به عشق جوان نسوخت
آهیکه چرخ تاز نشد نا کشیده به
آن ناله نیست کو، جگر آسمان نسوخت
کی گرم می کند دل نا مهربان کس
فریاد من که سینۀ کوه گران نسوخت
شرمست اگر ز باده و پیمانه بگذرد
از تاب دل هرانکه می اندر رزان نسوخت
نبود ز سوز سینۀ دلدادگان خبر
آنکو به داغ عشق، دلی لاله سان نسوخت
« بارق » دریغ بر تو که این آه شعله بار
دشمن که هیچ، طرف دل دوستان نسوخت
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen