آيا شود بهار كه لبخندمان زند؟
از :محمد کاظم کاظمی
آيا شود بهار كه لبخندمان زند؟
از ما گذشت، جانب فرزندمان زند
آيا شود كه بَرْشزنِ پير دورهگرد
مانند كاسههاي كهن بندمان زند؟
ما شاخههاي سركش سيبيم، عين هم
يك باغبان بيايد و پيوندمان زند
مشت جهان و اهل جهان بازِ باز شد
ديگر كسي نمانده كه ترفندمان زند
ناني به آشكار به انبان ما نهد
زهري نهان به كاسة گُلقندمان زند
ما نشكنيم اگرچه دگرباره گردباد
بردارد و به كوه دماوندمان زند
رويينتنيم، اگرچه تهمتن به مكر زال
تير دوسر به ساحل هلمندمان زند
سر ميدهيم زمزمههاي يگانه را
حتّي اگر زمانه دهانبندمان زند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen