سلام به شكيبايي و صبر مي دانم كه زدنهاي عاشقانه روي زمين برفي در تنهايي غريبانه سكون مي آيد،
آب ميخواهم سرابم ميدهند
عشق می ورزم عذابم ميدهند
خنجری بر قلب بيمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
از غم نامردمی پشتم شکست
دشنه نامرد بر قلبم نشست
Eingestellt von ranjbar um 11:42
Labels: آب ميخواهم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen