Montag, 17. August 2009

تو را دوست نمی‌دارم



تو را دوست نمی‌دارم

گرچه گلی در نظر آیی

یا یاقوت زردی

یا میخکی

که آتش، آن‌ها را به کشتن خواهد داد

تو را دوست می‌دارم

چونان حقایق تاریک

که دوست‌داشتنی هستند

من حقیقت تو را دوست می‌دارم

اگر گیاهی باشی که هیچ‌گاه شکوفه نداده است

باز دوستت می‌دارم

حقیقت مطلق تورا

و عشقی که از تو

در بدنم زندگی می‌کند

دوستت می‌دارم، بی‌آنکه بدانم چرا؟

یا چه زمانی؟ در کجا؟

تو را آشکارا دوست می‌دارم

ما به هم نزدیکیم

به قدری نزدیک که دستان تو بر سینه‌ام

همان دستان من است

به قدری که بستن چشمان تو

Keine Kommentare: