وقتی هر روز بر عشقم افزوده میشود، در اندیشه فرو میروم که مگر در عشق چه رازی
وقتی هر روز بر عشقم افزوده میشود، در اندیشه فرو میروم که مگر در عشق چه رازی نهفته است که معشوق نه تکراری میشود و نه فراموش؟
آنگاه خود به آن پاسخ میدهم که معشوق در دیدگاه عاشق هر لحظه جلوهای تازه دارد و برای عاشق هر لحظه از جمال یار، زمانی ناب و تکرار نشدنی است. عشق همیشه تازه است زیرا معشوق هر زمان زیبایی جدیدی دارد. عشق همیشه زنده است زیرا عاشق، هر لحظه محبوب را لایق عشق ورزیدن میداند. عشق همیشه با طراوت است زیرا محبوب هر زمان شیرینی غیر قابل وصف خود را دارد. عاشق نه از دیدار شاهد خود ملول میشود و نه خسته و نه سیر میگردد زیرا در هر کلام معشوق، هر نگاه محبوب، هر حرکت یار، هر سکون نگار، هر لبخند دلدار و هر غمزه چشمان او، زیبایی جدیدی میبیند و جان او روشنا میگیرد و چگونه با این همه بدیع بودن معشوق، عاشق از او سیر گردد؟
آری عشق من! تو همیشه برای من تازهای. همیشه در تو و عشق تو نکتهای بدیع میبینم. هر لحظه در چشمان تو غرق میشوم. هر زمان در یاد تو گم میشوم. هر دم به تو فکر میکنم و اوج میگیرم. حتی مرگ کوچکتر از آن است که گوشهای از عشقم به تو را بساید.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen